معنی تسکین‌ دهنده

حل جدول

تسکین دهنده

آرامش بخش

آرامبخش


تسکین‌ دهنده

آرام بخش


سرعت دهنده

شتاب دهنده

فارسی به ترکی

تسکین دهنده‬

sakinleştirici, dinlendirici

فارسی به عربی

تسکین دهنده

رزین، سکن


دهنده

مانح، متبرع

فارسی به انگلیسی

تسکین‌

Alleviation, Mitigation, Palliation, Relief, Sedation, Solace


تسکین‌ دهنده‌

Soothing


تسکین‌ دادن‌

Allay, Alleviate, Appease, Assuage, Comfort, Ease, Lull, Mitigate, Mollify, Palliate, Placate, Quell, Quiet, Quieten, Ranquillize, Relieve, Salve, Smooth, Solace, Subdue, Tranquilize


تسکین‌ ناپذیر

Inconsolable


تسکین‌ نیافته‌

Unrelieved


تسکین‌ یافتن‌

Mitigate

لغت نامه دهخدا

دهنده

دهنده. [دَ هََ دَ / دِ] (نف) که چیزی را دهد. آنکه چیزی را به کسی بدهد. آنچه دهد. مقابل گیرنده، دستگاه دهنده. مقابل دستگاه گیرنده در برق و جز آن. (یادداشت مؤلف). || عطاکننده. (ناظم الاطباء). معطی. باذل. بخشنده. (یادداشت مؤلف). معطیه. (از منتهی الارب):
نیل دهنده تویی به گاه عطیت
پیل دمنده به گاه کینه گزاری.
رودکی.
- دهنده ٔ بی منت، خدای تعالی. (یادداشت مؤلف).
|| زن فاحشه و قحبه. (ناظم الاطباء).

دهنده. [دَ هََ دِه ْ] (اِخ) دهی است از دهستان مرکزی بخش صومعه سرای شهرستان فومن. واقع در 4/5هزارگزی شمال صومعه سرا متصل به راه فرعی اتومبیل رو کسما به کله سر. دارای 286 تن سکنه. آب آن ازرودخانه ٔ ماسوله. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).

فرهنگ عمید

دهنده

کسی که چیزی به دیگری بدهد،

فرهنگ فارسی هوشیار

مهلت دهنده

مولش دهنده زنهار دهنده


غرامت دهنده

تاوان دهنده


مدد دهنده

یاری دهنده

معادل ابجد

تسکین‌ دهنده

608

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری